رقص , درجام از اشعارم دردیوان گلها وگلبرگها ازروی یک تابلوی مینیاتور سروده ام قدح میگیرمودرآن , جمال پیکرت بینم ازآن بارقص برخیزی , که بالاو برت بینم زمرّدهای چشمانت , بمن آهسته میگویند بدقّت خیره گردیده , دو چشم گوهرت بینم سپس گیسوی زرّینت , پریشان میشود از باد فراخواند که پیش آیم , چنان گنج زرت بینم تبسّم باز بگشاید , لبان ارغوان رنگت که دندانهای چون عاجو درخشان زیورت بینم زمروارید زنجیری به پیشانی زیبایت شده تاجی که میخواهی بحسرت , افسرت بینم بدستت ساغر زرّین , بچشم مست میخوانی می خوشبختی عاشق , میان ساغرت بینم نهد برچشم خود سیروس دستو گوید این بهتر که تنها و بدور ازتو, خیال پیکرت بینم
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesارديبهشت 1391فروردين 1391 اسفند 1390 Authorsسیروس امیرمنصوریLinks
ردیاب خودرو
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump |